جانمازهای خونین و جنگیدن به سبک بعثیها
گفتنی درباره عملیات رمضان که بعد از عملیات بیتالمقدس به اجرا درآمد، بسیار است. در دو کتاب «عملیات رمضان؛ ورود به خاک عراق برای تنبیه متجاوز» کاری از مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ و «عبور از مرز» نوشته علیرضا لطفاللهزادگان (مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس) ابعاد مختلف این عملیات تبیین شده است. هدف این بود که با پیشروی به سوی بصره، دشمن متجاوز در خاک خودش به تنگنا بیفتد و تسلیم شود. بعثیها هم – که میدانیم هیچ خط قرمزی، چه از حیث اخلاقی و چه از نظر قوانین بینالمللی نداشتند – برای نجات خودشان از تنگنا هر اقدامی را مجاز میدیدند.
انتقام بعثیها از مردم بیگناه
همان زمان میگفتند – و احتمالا درست هم بود – که عراقیها به کمک ستون پنجمشان در ایران میدانستند چه یگانهایی از چه استانهایی در کدام محور عملیات حضور دارند. آنان از این اطلاعات برای هدفمندتر کردن ضربات خودشان به ایران استفاده میکردند، همانطور که در روزهای عملیات رمضان این کار را کردند.
روز قدس سال 1361 تجمع روزهداران حاضر در راهپیمایی را بمباران کردند، زیرا به گفته خبرگزاری جمهوری اسلامی میخواستند از همدانیها انتقام بگیرند؛ «یکی از علل حمله هواپیماهای دشمن زبون بعثی به مردم بیگناه همدان، گرفتن انتقام از مردمی بود که جوانان آنها اولین گروهی بودند که از مرز گذشته و وارد خاک عراق شدند.»
دو انفجار مهیب
کمی بعد از ساعت 9 و نیم صبح، زمانی که مردم شهر و حاشیه شهر به مرکز اصلی راهپیمایی میرفتند «ناگهان دو انفجار مهیب و پی در پی شهر را لرزاند و در پی آن گرد و غبار عظیمی از دو نقطه شهر به هوا برخاست. مردم که برای چند لحظه مبهوت بودند به سختی میتوانستند آنچه را که دیده بودند باور کنند.
برافروخته و باشتاب با هر وسیله ممکن و اکثراً دوان دوان برای حضور در محلهای انفجار و کمک به مجروحان و آسیبدیدگان به حرکت درآمدند. این در حالی بود که آمبولانسها نیز آژیرکشان خود را به محل حادثه میرسانند.»
به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی
به روایت یکی از حاضران در صحنه و به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی «شیشههای خرد شده و در و پنجرههای از جا کنده شده و درب مغازههایی که انگار بهوسیله اهرمهای قوی از چارچوب جدا شدهاند از شعاع نزدیک به 700 – 800 متری به محل انفجار جلب نظر میکرد.
مردم، نقاط فروریخته را که احتمال میدادند کسی یا کسانی زیر آوار مانده باشند به یکدیگر نشان میدادند و گروهی نیز بدنهای تکهتکه شده را جمعآوری میکردند و در کیسه میریختند. زیلوها و مختصر اثاثیه منازل در قسمتهای تخریب شده خودنمایی میکرد و در فاصله دورتری دو اتومبیل زیر آوار مانده و له شده بودند. تلاش مردم با دست خالی برای بیرون آوردن اجساد از زیر آوار مداوم بود و آه و ناله ماتمزدگان، سنگدلترین افراد را متأثر میکرد.»
نماز جمعه و ورزشگاه غرق در خون
بمباران به لغو راهپیمایی منجر نشد. بسیاری از مردم، طبق برنامه اعلامی و برای حضور در نماز جمعه در محل استادیوم آزادی جمع شدند. اما پیش از اذان، دوباره جنگندههای دشمن سر رسیدند و ضلع شمالی ورزشگاه و میدان باباطاهر را بمباران کردند. شمار زیادی از مردم شهید و شمار بیشتری مجروح شدند. شدت انفجار بمبها به حدی بود که بتون و فلز بخشهایی از ورزشگاه را متلاشی کرد و گودالی بسیار بزرگ وسط زمین چمن به وجود آورد.
در بمبارانی چنین سنگین، بسیاری از کسانی که آن روز در ورزشگاه حاضر بودند، کمتر یا بیشتر آسیب دیدند. آنهایی که کمتر آسیب دیده بودند اجساد خونین و لباسهای پاره و جانمازهای به جای مانده را میدیدند. برخی از آنها از خاطراتشان گفتند و نوشتند. گفتند که بیشتر شهدا و مجروحان این بمباران زنان و کودکان بودند و نوشتند آن روز در ورزشگاه آزادی تا چشم کار میکرد، همهجا خونین بود. چندی بعد نام این ورزشگاه تغییر کرد و شهدای قدس خوانده شد.
هواپیماهای بعثی
آن روز، هواپیماهای بعثی، نقاط دیگری از شهر همدان را نیز بمباران کردند و بسیاری از مردم بیگناه و غیرنظامی را به خاک و خون کشیدند. طبق آمار اولیه، حداقل 90 نفر در آن روز شهید شدند و تعداد مجروحان – مجروحانی که بستری شدند – عددی بین 5 تا 6 برابر شمار شهدا بود. آنهایی را که سرپایی مداوا شدند و نیز کسانی که جراحتشان چندان جدی نبود در این آمار محاسبه نکردند. همچنین 25 نفر از این مجروحان را برای درمان به تهران بردند.
آمار شهدای روز قدس همدان، بعد از بررسی بیشتر و تعیین وضعیت همه مجروحان به 105 نفر رسید که 80 نفر از آنان در ورزشگاه شهید شدند. ناگفته نماند که حداقل 500 نفر از نمازگزاران حاضر در ورزشگاه جراحت برداشتند و خدمات درمانی دریافت کردند.