انتشارات ققنوس منتشر کرد:
می موبلی دمدمای صبح یکی از یکشنبههای اوت ۱۹۶۰ به دنیا آمد. برای همین دوست داریم بچهکلیسایی صدایش کنیم. کار من نگهداری از بچههای سفیدپوستهاست، بهعلاوه کلی پخت و پز و شستشو. توی عمرم هفده تا بچه بزرگ کردهام. میدانم که چطور باید بخوابانمشان، چطور گریهشان را بند بیاورم، و صبحها قبل از این که مامانشان از تختخواب بیرون بیاید، ببرمشان توالت. اما به عمرم ندیدهام بچهای مثل می موبلی لیفولت فریاد بزند. اولین روز به محض این که پایم را خانهشان گذاشتم می موبلی از دلپیچه داد و هوار راه انداخته و صورتش سرخ شده بود، شیرش را مثل شلغم پلاسیده بالا آورد. خانم لیفولت وحشتزده به بچهاش نگاه میکرد: «کجای کارم اشتباهه؟ چرا نمیتونم اینو آروم کنم؟» اینو؟ اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود: اینجا یک جای کار میلنگد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.