انتشارات افق منتشر کرد:
به طناب نخی چرك تاب و كلفت، آويزان بود داخل باغ كنار خانه شان. هر كس توانسته بود از ديوار باغ بگذرد، آمده بود. نشسته يا ايستاده دور جنازه حلقه زده بود. خیره به تابلو رو به رو. باد لبهی دامن را به ساق لخت پا میمالید؛ پوستی زرد و رگههای ریز بنفش و کبود، پیچیده در هم. پیراهن چیتِ گلدار، به نازکی پوست پیاز، اندامش را میپوشاند. از بالا تا پایین دکمههای سفید ردیف بودند. دمپاییها زیر پنجههای آویزان، کج افتاده بودند. جنازه نوسانی آرام داشت. روی صورت شهربانو، زردیِ تلخی پاشیده بود. گیسوان باز بود؛ رها روی شانهها…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.