انتشارات ققنوس منتشر کرد:
طوری که انگار دندانش درد بکند یک دستش را به صورتش گرفته بود و در حالی که سرش را به چپ و راست تکان میداد، وارد شد. همین طور با دست به صورتش میزد و مدام میگفت: «وای! آبرومون رفت…» میشناختمش، آدم مبادی آدابی بود. خیلی تعجب کردم از این که به محض ورود، بی سلام و کلامی، شروع کرد به زدن خودش و گفتنِ «وای! آبرومون رفت…» گفتم: «خوش اومدین. بفرمایین… خواهش میکنم بفرمایین بنشینین…»
«آبرومون رفت! پاک آبرومون رفت…!»
با خودم گفتم شاید مصیبتی سرش آمده، شاید هم سر خانوادهاش. میگفت: «دیگه میخواستین چی بشه؟ یه خرِ گَرو به دو هزار و پونصدلیره به یارو فروختن.»
برای من هیچ حدومرزی متصور نیست و با قلم خود در هر جای دنیا نالهای از انسانها بشنوم آن را به قلم خواهم کشید و به گوش همه جهانیان خواهم رساند.» این جملات را عزیز نسین مشهورترین طنزپرداز ترکیهای تاریخ گفته است. کسی که آثار طنز بی تعدادش شهرت او را به سراسر جهان رسانده است. برندهی چندین نخل طلا و نویسندهی داستانهایی همچون «چاخان» و «پخمه» که کتابهایش به بیش از سی زبان زندهی دنیا ترجمهشده است خودش را راوی دردهای مردم میداند و آثارش پر از نقدهای تندوتیز و گزنده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.