آدمها
انتشارات ثالث منتشر کرد: آدمها مجموعه داستان کوتاهی از احمد غلامی( -۱۳۴۰)، نویسنده ایرانی است که توسط نشر ثالث منتشر شده است و روانه بازار نشر شده است. آدمها مجموعه ی داستان های کوتاهی است به قلم “احمد غلامی” که شصت و دو اثر کوتاه داستانی از این نویسنده را در برداشته و موفق شده “برنده ی جایزه ی بهترین مجموعه داستان سال 1389 از بنیاد گلشیری” بشود. همانطور که از عنوان کتاب برمی آید، “احمد غلامی” این داستان ها را درباره ی “آدم ها” نوشته است.
شخصیت پردازی در این داستان های چندصفحه ای به گونه ای است که ابتدا نام شخصیت موردنظر و سپس عمده ی ویژگی های ظاهری و اخلاقی اش به خواننده معرفی می شود. آنچه بیش از همه در این “آدمها” جلب توجه می کند و در واقع آن ها را خاص می کند، همان معمولی بودنشان است. این “آدمها” نه از معیارهای زیبایی شناسانه ی رمان های عامه پسند چیزی نصیبشان شده و نه خصوصیت اخلاقی خاصی دارند؛ حتی موقعیت اجتماعی که آن ها را از بقیه جدا کند و حسادت برانگیزد هم ندارند؛ در یک کلام آن ها آدم اند. آدم، خالص از هر امتیازی که آن ها را از چهارچوب معمول خارج کند.
احمد غلامی
احمد غلامی روزنامهنگار و نویسنده ایرانی است. وی در حال حاضر سردبیر روزنامه شرق میباشد. احمد غلامی (متولد ۱۳۴۰) در ساوه زاده شد و به دلیل شغل پدرش، در دوران کودکی در شهرها و روستاهای زیادی به سر برد. او روزنامهنگاری را در سال ۱۳۶۰ با روزنامه اطلاعات آغاز کرد. دوران سربازی غلامی در جنگ گذشت و به همین دلیل جنگ موضوع بسیاری از آثارش شد. داستان فعلاً اسم ندارد از او برگزیده دوره سوم جایزه هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۱ شدهاست. او دبیر هیئت داوران جایزه منتقدان مطبوعات بود.
ویژگی قلم احمد غلامی
از دیگر ویژگی هایی که “احمد غلامی” برای این “آدمها” در نظر گرفته، نحوه ی معارفه ی آن ها به خواننده است؛آدمهای او با ویژگی های مثبت و قهرمانانه شان به خواننده شناسانده نمی شوند بلکه این ترس ها و ضعف هایشان است که آن ها را به مخاطب معرفی می کند. “احمد غلامی” علاوه بر شخصیت ها، توجه ویژه ای به مکان داستان ها داشته و اکثر رویدادهای رمان در دو مکان مشخص “محله” و “جبهه” و پس از آن در جاده، محل کار، خانواده و روستا اتفاق می افتد.
بخشی از کتاب
ما آدمهای بیچارهای بودیم و ستوان مكری بیچارهتر از ما. درست است كه لیسانس وظیفه بود و فرمانده ما اما كسی او را به رسمیت نمیشناخت و همه به او میگفتند:«ستوان سوتی.» این حرف معنیاش این بود كه درجههای ستوان مكری را جدی نگیرید. ما بیچاره بودیم چون عدل شده بودیم سرباز پیاده و ستوان مكری بیچارهتر بود چون شده بود فرمانده ما. اما بیچارگی او همینجا تمام نمیشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.