انتشارات زرین اندیشمند منتشر کرد:
هوا در حال تاریک شدن بود و کمکم لابی هتلی گرانقیمت در تهران – پایتخت
ایران – جانی دوباره میگرفت. نور خیرهکنندهی چلچراغ بزرگ وسط سالن و
لوسترها و هالوژنهای دیواری به اطراف تابیده میشد و بر زیبایی و درخشش
سنگفرشهای هتل میافزود. صدای آرام کشیده شدن چرخهای مخصوص حمل
چمدانها و تعارف کوتاه و مؤدبانهی دربان هتل و باربرها و کارمندها هرازگاهی
به گوش میرسید.
در سمت راست سالن ورودی، پلههایی از سنگ مرمر سفید و عریض دیده میشد
با نردههایی نازک و مشکی – که با اسلیمیهای درهمتنیده – با شیبی زیبا و
مارپیچ به سمت طبقات بالای هتل حرکت میکرد و دو ستون سفید و کوتاه در
دو طرف پلهها خودنمایی میکرد. کافیشاپ بزرگی با بوفه و ویترینی چشمگیر
و مبلهای بنفشرنگ درجایی بالاتر از سطح زمین، در کنار پلههای مارپیچ قرار
داشت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.