انتشارات افق منتشر کزد:
وقتی که سامسا به پلهی هفدهم رسید، خودش را جمعوجور کرد و سر پا ایستاد. هر آنچه نیرو در بدنش باقیمانده بود را نمایان ساخت و لنگلنگان به سمت رایحهی وسوسه کننده پیش رفت. از راهروی ورودی که سقفی بلند داشت عبور کرد و به اتاق ناهارخوری قدم نهاد. غذا بر روی یک میز بیضیشکل بزرگ چیده شده بود. دور میز پنج صندلی قرار داشت. اما اثری از آدمها نبود. ستونهای باریک بخار از دیسها بلند میشد. یک گلدان شیشهای با دوازده گل سوسن درست وسط میز قرار داشت. روی میز، مقابل چهارتا از صندلیها کارد و چنگال و دستمالسفره چیده شده بود که ظاهراً دست نخورده مانده بود…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.