انتشارات ققنوس منتشر کرد:
به سهراه جمهوری که میرسد پیاده میشود و خیابان ولیعصر را رو به پایین میرود. ویترین مغازهها نگاهش را در خود نمیگیرد. ذهنش بیش از اینها درگیر است. پاها را که در آن سفیدی متراکم فرو میکند و چند قدمی برمیدارد احساس بهتری دارد. کفشهای پرستاری همیشه احساس بهتری به او میدهد. کفشها را که میخرد ذهنش از کوشا فاصله میگیرد و به فردا و بیمارستان میرود که اولین روز کارش در آنجاست. هر چه میکند ذهنش دوام نمیآورد و دوباره کوشا و اسبابکشی و رابطه نصفه و نیمهشان کز میکند آن تو. زمان و مکان در ذهنش به هم میریزد تا شنیدن آن صدا و دیدن دو چشم سیاه زن: «خانم خوشگله، بیا بهت بگم آیندهت چی میشه. مغروری. هیچ وقت ای غرورتو زیر پا نذار، حتی واسه اونکه عاشقشی…»
کتاب حاصل سه سال یا کمی بیشتر نشستن و نوشتن از رویدادی واحد است. هر بار از یک منظر، سه راوی، سه قهرمان، سه نویسنده به روایت اتفاقی میپردازند. روایتها با هم متفاوت است. هر نویسنده به سبک خود به حادثهها نزدیک و هر بار تصویری نو ساخته میشود. مخاطب تا مدتها با حادثه زندگی میکند. قهرمانها از جنس همین زمان و همین مکانند. روایت هر یک از این سه نویسنده با هم تفاوت دارد، چون هر نویسنده با صدای خود نوشته است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.