انتشارات ثالث کتاب نفس عمیق منتشر کرد:
نفس عمیق زندگی ماست . داستان مگی و آیرا هستند، زوجی میانسال و کمی خوشبخت ، کمی بدبخت ،پر از مشکل و دردسر و دعوا.
اما در طول داستان دوباره عشق را کشف می کنند
مگی مادری است که نمی پذیرد کاری از دستش ساخته نیست . اشتباه می کند و افکارش گاهی خواننده را به خنده می اندازد ، ولی تسلیم نمی شود.
برشی از کتاب نفس عمیق:
حالا که ماشین ایستاده بود، گرما مثل کرهٔ ذوب شده از سقف ماشین رد می شد و می چکید روی سرش.احساس کرد فرق سرش داغ می شود
اگر فقط می توانست آیرا را به خانهٔ فیونا بکشاند بقیه اش ساده بود. به هر حال او هم بی احساس نبود.
چند بار لیروی را روی زانویش گذاشته بود و بغ بغوی کبوترانه اش را با همان احترامی جواب داده بود که به بچه های خودش جواب می داد: «که این طور، خیلی هم جالب، خب، حالا که تو حرفش رو زدی، منم به نظرم یه چیزی در همین حدود شنیدم.»
مگی (همیشه مشتاق) مجبور می شد بپرسد: «چی؟ چی بهت گفت؟» بعد او یکی از آن نگاه های پرسشگر و پوزخندآلودش را به او می زد.
مگی فراموش نکرده بود که وقتی برای تولد یک سالگی لیروی رفته بودند و جسی همراهشان نبود، صورت فیونا چطور وا رفته بود. بله، غرور فیونا جریحه دار شده بود؛ اما وقتی می رسیدند به خانهٔ فیونا، مگی از او می پرسید: «یادت هست؟ یادت هست اون روزهای اول که فقط براتون نزدیک هم بودن مهم بود؟ یادت هست چطور همه جا با هم پیاده می رفتید؟ هر کدومتون دستش رو می ذاشت تو جیب عقب شلوار جین اون یکی؟» آن زمان کارشان لوس و بی مزه به نظر می رسید، اما حالا باعث می شد اشک در چشم های مگی جمع شو
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.