انتشارات ققنوس منتشر کرد:
باران نمنم میبارد. صدای برخورد قطراتش به پنجره ضرباهنگ مخصوصی دارد. پیشانیام را به پنجره میچسبانم. قطرات ریز باران روی شیشه پنجره شیار باز میکنند و به طرف پایین سر میخورند. خنکی مطبوعی زیر پوستم دویده است و نگاه خستهام دیوار آجری روبرویم را از روی بیحوصلگی میکاود. نفس عمیقی میکشم و پیشانیام را بیشتر به شیشه فشار میدهم. این خنکی را دوست دارم! کف دست داغم را روی پنجره میگذارم و جای انگشتانم روی شیشه نقش میبندد. وسوسه شدهام پنجره را باز کنم و سرم را بیرون ببرم. دلم میخواهد به بخار کمرنگی که از دهانم خارج خواهد شد بخندم. کف دستم را محکمتر به شیشه فشار میدهم. خنکای هوا روی پیشانیام فشار میآورد و مورمورم میشود. نگاهم به خیابان میافتد. یک نفر در حالی که خود را در پالتوی بلندی پیچیده، به سرعت میگذرد. راه رفتن زیر باران را دوست دارم…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.