انتشارات ققنوس منتشر کرد:
خودم دیدمش. شک ندارم خودش بود. ریش و سبیل داشت. با شلوار کار آرتشی و اورکت آمریکایی روبهروی دانشگاه تهران بود. تا دیدمش، داد زدم: سردار، سردار… انگار سرش را بلند کرد از روی کتابهای جلو یک دکه. شکه ندارم که مرا دید، دویدم طرفش، اما رفت! هفت هشت متر بیشتر فاصله نداشتیم با هم، سردار آرام داشت دور میشد، اما من میدویدم. یعنی دویدم که به او برسم که یک وقت: چه خبره آقا؟ چرا جلویت را نگاه نمیکنی؟ باور کن یارو خودش به من تنه زد! یک جوان سبیلکلفت با آن کلاههای کپی چپیها و لباس جین…
رمان داستان من حدیث آدمهایی همسان است که با قرار گرفتن در گرهگاههای زندگی راه از همدیگر جدا میکنند. جمشید طاهری شاعر و نویسندهای است که بیش از ده رمان نگاشته اما در این دهه آرام آرام از آنها فاصله گرفته ابتدا با رمان « شبانههای پدرم » با ژانر پیشین خداحافظی کرده و اکنون با این رمان راه جدیدی را میآغازد. دیگر او به خوانندگان خاص ادبیات میاندیشد .
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.