مفتون
کتاب مفتون اثر سمیه کوچ بازگردانی شده به فارسی توسط رویا مرسلی، مینا مرسلی است که در قطع رقعی در 524صفحه توسط نشر زرین اندیشمند منتشر شد و روانه بازار نشر شد. برای تهیه این کتاب میتوانید از طریق اینستاگرام و دیجیکالا و سایت گالری کتاب اقدام نمایید.
بخشی از مقدمه کتاب
در بخشی از مقدمه کتاب مفتون میخوانید: گاهی اوقات آدم با خودش هم، احساس غریبگی میکند. از حس عجز و درماندگی که در دیوان دلش چیره گشته است دلآزرده میشود و رفته رفته او را نابود میکند. نَفَسَش ناآشناست، صدایش ناآشناست، چشمانش ناآشناست. حسی بسان اینکه هیچ یک از کلمات به وفایشان عهد نکرده و از سطرها روی گردانده باشند. اگر یک حس حقارت بر دل مستولی گشته باشد دگر هیچ زیباییای معنایی نخواهد داشت.
و دقیق همین لحظهست. لحظهای که انسان دل خودش را نمیتواند بشناسد و وقتی در آینه خودش را میبیند احساس غریبی دارد، احساس از خود بیگانگی.
بخشی از کتاب
در بخشی از کتاب مفتون میخوانید: درماندگی زهر قویای بود، همانند یک دشمن زیرک و موذیای که دست و پاهایش را بسته و سر راهش تله گذاشته باشد. این زهرکه قطره قطره در روحش نفوذ میکرد؛ هر روز از قدرت او میکاست. هر روز بیشتر امیدهایش را از دست میداد. علیرغم تمامی بلاتکلیفیهایی که در درونش وجود داشت، امیدهایش همیشه به رنگ آبی بود. تا که به امروز! و اکنون تمامی امیدهای او سرتاسر رنگ سیاه به خود گرفته بود، رویاها و آرزوهای او با بیاعتنایی تمام، از آیندهی او ربوده شده و در دوردستهای ناامن پراکنده شده بود.
در انتهای کوچههای بنبست بود. این زندگی آشفتهی او هم اکنون در دستهای یک مرد جوانی بود.
مریم –
چه متن قشنگی. حس خوبی داد.
شقایق –
👏🏻